از اهالی منطقه زلزله زده شهرهای اهر، ورزقان و هریس به کرات شنیدیم که نیروهای نظامی اعم از ارتش، سپاه و نیروی انتظامی آن شب پر وحشت و اضطراب شنبه 21مرداد ، چگونه مردانه مردم را تنها نگذاشتند.
تکاوران، آن شب با صلوات و دعا و با تمام قدرت و توان خود هر بار که جانی را نجات داده و یا جسدی را از زیر آوار بیرون می کشیدند، همراه مردم گریه می کردند و تا بامداد یکشنبه بسیاری از صدمه دیدگان را نجات دادند.
از اهالی منطقه
زلزله زده شهرهای اهر، ورزقان و هریس به کرات شنیدیم که نیروهای نظامی اعم از ارتش، سپاه و نیروی انتظامی آن شب پر وحشت و اضطراب شنبه 21مرداد ، چگونه مردانه مردم را تنها نگذاشتند.
با لرزش زمین و وقوع زمین لرزه ، یکباره منطقه در خاموشی فرو رفت و به جهنمی از آه و ناله و هوار تبدیل شد و صدای فریادهای کمک کمک مردم و ناله ها و ضجه های زیر آوار ماند و دیگر انتظار! انتظار دستان مهربان و فریادرس!، اما ساعاتی طول نکشید که آفتاب هم غروب کرد و تاریکی و ظلمات بر وحشت آن شب افزود.
اولین هایی که سراسیمه برای نجات واماندگان زیر آوارها و جان های زیر تل آوار مدفون شده شتافتند ، مردم بودند که با تمام وجود خود را به آوارهای برجا مانده از زلزله های 6 و 2/6 ریشتری شهرهای اهر، هریس و ورزقان زدند، اما بزودی روشنایی جایش را با تاریکی شب عوض می کرد و این درحالی بود که هنوز نیروهای امدادی وارد منطقه نشده بودند.
این درحالی بود که مردم هم با دست خالی و بدون امکانات و تجهیزات کار زیادی نمی توانستند انجام دهند.
اهالی مناطق زلزله زده که می گویند آن شب دقایق و ساعات سختی را تا بامداد فردا گذرانده اند، به نیکی از بر و بچه های گردان 786 تکاور لشگر 21 حمزه یاد می کنند.
گفته می شود آنها اولین یگانی بوده اند که وارد منطقه شده و چه مردانه و نیک نشان دادند که حافظان واقعی مرز و بوم و مردم خود هستند؛ قهرمانانی که روز چهارشنبه هرچه اصرار کردیم ، عکس و فیلمی از آنان تهیه کنیم، حاضر نشدند جلوی دوربین قرار بگیرند.
یک اکیپ از این غیور مردان را در حومه ورزقان پیدا کردیم که بعد از چهار روز تلاش بی وقفه و بعضا توام با گرسنگی با جمعی از بچه های هلال احمر و امداد و نجات سرگرم صرف غذا و استراحت بودند.
آنطور که گفته می شود تکاورانی که از اولین ساعات شنبه شب خود را به منطقه آسیب دیده رساندند با تمام وجود وارد عمل شده و تا رسیدن نیروهای امداد و نجات توانستند 80 نفر از مردمی را که زیر آوار گرفتار شده بودند، زنده خارج کنند و روستای "باجه باج" یکی از روستاهایی بوده که این نیروها آن شب بی وقفه تا بامداد تلاش کردند.
هر چه اصرار می کردیم افسر ارشد این نیروها حاضر به گفت وگو و معرفی خود نبود و راضی نبود که نامی از وی برده شود. جالب اینکه بقیه نیروهای این گردان هم اینچنین بودند.
فرمانده می گفت ما به وظیفه خود عمل کرده ایم. برای خدا و بدون چشمداشت.
این افسر تکاور ادامه داد ما نه به تعریف و تمجید نیاز داریم و نه دوربین لازم است و نه هیاهو و سر وصدا ، ما برای حفظ آب و خاک و حراست از مرزها همواره آماده ایم و هر زمان هم که لازم باشد برای امداد و نجات و یاری رسانی به مردم کشور عزیزمان خواهیم شتافت و این را وظیفه ذاتی خود می دانیم.
دست آخر خواستیم خاطراتی از آن شب و نیز چگونگی عملیات نجات را برایمان بازگو کنند.
یکی از آنها گفت ، غروب شنبه آماده برگزاری شب قدر بودیم و یک هیات هم ما را برای افطار دعوت کرده بود، اما هنوز چند ساعتی به اذان مانده اطلاع دادند که زلزله رخ داده و ما نیز خود را به سرعت به یگان های خود رساندیم.
این افسر تکاور ادامه داد: دقیقا لحظاتی بعد از اذان مغرب وارد منطقه شدیم. فضای عجیبی بود، نه برق بود نه آب و تنها مردمی بودند که دل به یاری ما بسته و چشم به دست های ما دوخته بودند. خیلی از مردم عادی حدود دو ساعتی بود که برای نجات زیر آوار ماندگان تلاش می کردند و با دیدن ما خوشحال شدند. اما واقع این بود که حس می کردیم وارد جهنم شده ایم.
آن افسران در بازگویی خاطرات آن شب از یک سرباز اهل شهرستان اهر صحبت کردند که خود را به کوه آوار در روستای باجه باج زده بود.
می گویند: این سرباز که خانواده خودش گرفتار زلزله شده بود، هرچه اصرار کردند برود سراغ خانواده خودش نرفت و در همین روستا به امدادرسانی به مردم مصیبت دیده اقدام کرد.
آن افسران گفتند که هرچه اصرار می کردیم ، برود، او نپذیرفت و می گفت فرقی ندارد همین حالا دیگرانی به خانواده من کمک می کنند و به دادشان می رسند.
آن سرباز اهری آن شب تا صبح در عملیات نجات در همین منطقه ماند و تعدادی از زیر آوار مانده ها را نجات داد.
افسران تکاور همچنین خاطره دیگری از مردانگی های نیروهای گردان خود را بازگو می کردند؛ از جمله سربازی اهل جنوب کشور به نام "آرمان" که آن شب در روستای "گلنبر" بدون نوشیدن حتی یک جرعه آب تا بامداد تلاش کرد و جان تعدادی از هموطنان مصیب دیده و آسیب دیده را نجات داد.
یکی از افسران می گفت : آخرین موردی که با کمک آرمان از زیر آوار خارج کردیم، پیرزنی بود که تحویل خانواده اش دادیم و سپس عازم کمپ شدیم. آرمان بعد از پایان عملیات نجات، حال خوبی نداشت و ما ابتدا فکر می کردیم او که فقط به تنهایی 5 جسد را از زیر آوار خارج کرده بود، از نظر روحی به هم ریخته است. اما بعد متوجه شدیم که او در تمام 30 ساعت گذشته حتی یک قطره آب نخورده و یک لحظه نخوابیده است.
تکاوران و سربازان ارتش آن شب خیلی از حادثه دیدگان را از زیر آوار خارج کردند و آنطور که فرمانده شان می گفت هربار که جسدی را در می آوردند ، همراه بازماندگان گریه می کردند.
این نیروها در کنار سایر نیروهای انتظامی، سپاه و بسیج ، علاوه بر شرکت فعال در عملیات امداد و نجات ، نقش موثری در تامین امنیت مناطق زلزله زده درشهرهای اهر، هریس و ورزقان ایفا کردند.
نوشته شده توسط جعفر در سه شنبه 91/5/31 و ساعت 4:37 عصر |
نظرات دیگران()