سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
علم راه عذر بر بهانه جویان بسته است . [نهج البلاغه]
 
امروز: شنبه 103 آذر 3

واکنش صدام در از دست دادن خرمشهر

صدام

یکی از فرماندهان عراقی که از خرمشهر جان سالم به در برده بود در خاطراتش می‌نویسد: «در روز 26/5، تمام تیپ‌هایی که سالم مانده بودند. عقب‌نشینی کردند. روز بسیار بدی بود، چون فرماندهی نظامی دستور اعدام تعداد زیادی از افسران را صادر کرد، اما به من و سرهنگ احمد زیدان نشان شجاعت اعطا کردند. سرهنگ احمد به دلیل زخمی شدن با عصا راه می‌رفت...

هنگام توزیع نشان شجاعت، صدام گفت: من از مقاومت شما در خرمشهر راضی نیستم. این نشان‌ها برای سرپوش گذاشتن به تلفات ما در مقابل افکار عمومی است. کاش کشته می‌شدید و عقب‌نشینی نمی‌کردید.

او خشمگین به ما نگاه می‌کرد. بعد به طرفمان تف انداخت و گفت: چهره ما و چهره تاریخ را سیاه کردید. چرا از سلاح‌های شیمیایی استفاده نکردید؟ من آرام نمی‌شوم تا روزی که سرهای شما را زیر چرخ تانک‌ها ببینم.

صدام حرف‌های زیادی زد که همه آنها را نمی‌توانم بازگو کنم. در این هنگام، به سنگدلی صدام پی بردم. شاید در آن زمان خواست خدا همراه ما بود که توانستیم از چنگ صدام نجات پیدا کنیم. چرا که او به حدی ناراحت و عصبی بود که لیوان آبی را که در دستش بود، بر زمین کوبید و ذرات خرده شده لیوان را به سمت ما پاشید. سپس یکی از لیوان‌های مقابل خود را روی میز کوبید که خرده‌های آن در سالن پخش شد. بعد فریاد زد: ای وای، خرمشهر از دست رفت! دیگر چطور می‌توانیم آن را پس بگیریم؟ در این موقع سرتیپ ستاد ساجت‌الدیمی برخاست و گفت: ببخشید قربان...

صدام خشمگین به او نگاه کرد و گفت: خفه شو احمق ترسو! همه‌تان ترسویید و باید اعدام شوید!

من خود را برای مرگ آماده کردم و در دل گفتم: ای کامل، ای پسر جابر، امشب خواهی مرد و جسدت هم گم و گور خواهد شد.

صدام فریاد زد: «چرا به آنها شیمیایی نزدید؟» یکی از افسران گفت: «قربان، در این صورت، سلاح شیمیایی بر سربازان خودمان هم اثر می‌کرد، چون ما نزدیک دشمن بودیم.» صدام فریاد زد: «به درک! آیا خرمشهر مهم‌تر بود یا جان سربازان، ای مردک پست؟» او یکسره دشنام می‌داد؛ آنقدر که به این نتیجه رسیدم این مرد بویی از آدمیت نبرده است. وقتی سرتیپ ستاد نبیل الربیعی شروع به صحبت کرد، فکر کردم صدام او را می‌بخشد؛ اما تا صبحت‌های او تمام شد، صدام کفش خود را در آورد و به طرف او پرتاب کرد. کفش او میان افسران رفت. محافظان بعدا کفش را به صدام برگرداندند.

او در پایان سخنانش گفت: «من در مقابل خود مرد نمی‌بینم، به خدا قسم که همه‌تان از زن کمترید. زن‌های عراقی از شما برترند.» باز به صورت ما تف انداخت و رفت. محافظانش شروع کردند ما را با چوب زدن؛ این در حالی بود که افسران عالی‌رتبه گریه می‌کردند و می‌گفتند: «زنده باد صدام!»


 نوشته شده توسط جعفر در سه شنبه 90/10/20 و ساعت 9:24 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 35
بازدید دیروز: 105
مجموع بازدیدها: 140605
جستجو در صفحه

لینک دوستان
عاشق آسمونی
upturn یعنی تغییر مطلوب
alone
دلبری
افســـــــــــونگــــر
سپیده خانم
شقایقهای کالپوش
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
سکوت ابدی
بلوچستان
سرچشمه عدالت و فضیـلت ؛ امام مهــدی علیه السلام
عاشقانه
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
سرچشمـه فصـاحت و بلاغت
یــــــــــــــــاســــــــــــــــــــمـــــــنــــ
دلدارا
عاطفانه
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سفیر دوستی
تنهایی......!!!!!!
اطلاعات عمومی
عشق مشعلدار
هستی تنهاااااا.....
ققنوس...
سکوتی پرازصدا
.: شهر عشق :.
پیامنمای جامع
بادصبا
حامیان دکتر محمد باقر قالیباف
ایران اسلامی
جـــــــــــــــــــــــــذاب
ان شاء الله
محمدمبین احسانی نیا
مشاوره - روانشناسی
من.تو.خدا
دل شکسته
یکی هست تو قلبم....
منتظر نباش تا پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خویش بکوش
Dark Future
عشق
ترخون
Manna
Deltangi
زیبا ترین وبلاگ
علمدار بصیر
شـــــــیـــشـــــه ی نــــــــــــازک دلـــــــــــــــــــتنگی
غدیریه
خنده بازار
اصلاحات
گل خشک
مهاجر
جیغ بنفش در ساعت 25
مردود
گروه اینترنتی جرقه داتکو
behtarinamkhoda
Tarranome Ziba
ماه تمام من
به وبلاگ بر بچون دزفیل(دزفول) خوش اومهِ
آسمان آبی
هر چی تو دوست داری
عاشق فوتبال20
wanted
دلتنگـــــــــــــــ همه شمـــــــــــــــــــا....
آتیه سازان اهواز
شادِ شاد
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
کشکول
دوستانه
دل نوشته های مائده
زنگ تفریح
نمی دونم بخدا موندم
کشاورزی نوین
تینا!!!!
شیاطین سرخ
نقاشی های الیکا یحیایی
سید خراسانی
خط خطی های یک دخترروانی...
عرفان وادب
یک عاشقانه ی ساده برای من......
مشق عشق ناز
سکوت پرسروصدا
عمو همه چی دان
آسمانی ها
نگار72
گلادیاتور
دخترونه
ایرانی
نبض شاه تور
تجربه های مربی کوچک
مهندسی متالورژِی
دلنوشته های یه عاشق!
ستاره سهیل
♥ღردپای عشق♥ღ
سفید پررنگ
ستاره
دست در دست دوست
Chamran University Accounting Association
بهاره تنها
رسم عاشقی
فــردا
آموزش تست زدن کنکور
vagte raftan
آزاد اندیشان
*...بانو...*
خبرهای ورزشی
خـــــستــــــــــــه امـــــــــــــــــ
*دنیای یخی*
مناجات با عشق
از یک انسان
صداقت

تَرَنّم عفاف
mahoor
.: دهکده عشق :.
آسمان آبی
فقط من برای تو
update your Science
sms های جدید
..::.. رنــــگــیـــن کــــــمــــان ..::..
☻☺♫ روشنک خانم ☻☺♫
نوجوونی از خودتون
اخبار
برای پسر نازم آیدین جان
ندای تنهایی من
به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
به نام آنکه مسی را آفرید تا رونالدو بی سرور نماند...
سیب، انار
سکـوتـــ شبـانـه"
سه ثانیه سکوت
درجست وجوی حقیقت
آزادی بیان
پری دریایی
داستان نویس
جوک و خنده
یه دختر تنها
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
Tan Tan
مسائل شیطان پرستی در ایران و جهان
کشکول
اینجا ماله سلنا و جاستینه
عسل....
sindrela
عشق ممنوعه و دلتنگی
شاخه نبات
منتظران مهدی
عاشقانه
سحر
یکی بود هنوزهم هست
عاشق تنها....
آریایی
آرش...پسر ایده آل من
آشنای غریب
جوادقدرتی..خوش آمدید..javadghodrati..بفرماییدچایی..نظریادت نره..
یه دختر تنها
به یاد تو
عشق طلاست
آخرین منجی
فاطمه بانو
من هیچم
سکوت
اینجـــــا هــــمه چــــی درهـــــمه
عشق کور
بـــــــــــــــــهــــــــنـــــــــــــوش
فقط خدا
تینا
زیر اسمان غربت
لوگوی دوستان
خبر نامه