پيام
+
تقديم به دوستان پيامرسان از طرف دوست .شبي که آواز ني تو شنيدم چو آهوي تشنه پي تو دويدم دوان دوان تا لب چشمه رسيدم نشانه اي از ني و نغمه نديدم تو اي پري کجايي که رخ نمينمايي از آن بهشت پنهان دري نميگشايي من همه جا پي تو گشته ام از مه و مي نشان گرفته ام بوي تو را زگل شنيده ام دامن گل از آن گرفته ام تو اي پري کجايي که رخ نمينمايي

محب
90/7/25
اجتماعي *
از آن بهشت پنهان دري نميگشايي دل من سر گشته تو نفسم آغشته تو...... به باغ روياها چو گلت بويم برآب و آيينه چو مهت جويم تو اي پري کجايي.... در اين شب يلدا ز پي ات پويم زخواب و بيداري سخمت گويم تو اي پري کجايي.... مه و ستاره درد من مي دانند
اجتماعي *
که همچو من پي تو سرگردانند شبي کنار چشمه پيدا شو ميان اشک من چو گل ها شو تو اي پري کجايي که رخ نمينمايي از آن بهشت پنهان دري نميگشايي...
اجتماعي *
بله